حکومت شیعی؛ فرصتی برای اکنون و آینده ی تشیع
پیشگویی دیگران درباره اقدامات آتی اشخاصِ- به اصطلاح- جهان تاریخی (افرادی که شعاع تاثیرشان به وسعت جهان و به فسحت تاریخ است) و نیز پیشآگاهی خود این اشخاص درباره آینده خود در منابع تاریخی به وفور گزارش شده است...
با توجه به گزارشهایی که اینجا و آنجا درباه پیشگویی مرحوم قاضی از قیام و اقدامات مرحوم امام خمینی درج گردیده نکات ذیل در معرض نقد و نظر عزیزان قرار میگیرد:
پیشگویی دیگران درباره اقدامات آتی اشخاصِ- به اصطلاح- جهان تاریخی (افرادی که شعاع تاثیرشان به وسعت جهان و به فسحت تاریخ است) و نیز پیشآگاهی خود این اشخاص درباره آینده خود در منابع تاریخی به وفور گزارش شده است. برحسب این گزارشها، این قبیل پیشگوییها و پیشآگاهیها اختصاص به نیکان ندارد بلکه شامل بدکاران نیز میشود. تا جایی که به یاد دارم در نیکان از جمله درباره مختار ثقفی- بنا بر نیک بودن وی- و در بدکاران از جمله درباره چنگیز چنین گزارشهایی ثبت شده است. از قرار مسموع درباره مقام معظم رهبری نیز پیشگویی هایی در باره نیل به بلندمرتبهترین مقام سیاسی وجود داشته است.
به گمانم بدگمانی درباره درستی اصل این گزارشها از جمله دلیل کثرت و وفور آنها سوء ظن بیجا به تاریخ است. در عین حال درباره جزئیات آنها با توجه به جهتدار بودنشان باید بدو بدگمان بود و در ادامه با سنجش گزارشها، درست را از نادرست ممتاز گردانید.
تبیین کلامی این پیشگوییها و پیش آگاهی ها با توسل به دو مفهوم توفیق و خذلان میسر است: پیشگویی های راجع به نیکان و کردار نیکشان گونه ای آماده سازی فرد است برای تصدی وظیفه تاریخی خود و پیشآگاهی ها و پیشگویی هایِ راجع به بدکرداران گونه ای خذلان و سوق دادن ایشان به سوی سرنوشتی است که به اختیار خود برمی گزینند.
وجود این پیشگوییها و پیشآگهی ها و نیز موضع مثبت یا منفی پیشگو و پیشآگاه به تنهایی دلالتی بر سلامت نفس و کردار نیک اشخاص ندارد؛ رفتار و باور و نیت هر شخص را باید به معیار عقل منور به شرع سنجید نه موضع مثبت یا منفی پیشگو یا خود پیشآگاه؛ چرا که کشف و پیش بینیِ پیشگو و پیشآگاه، حتی اگر شخص پاک طینتی باشد، می تواند آمیخته به القائات نفسانی یا شیطانی باشد. از این رو سزاوار است هم شخص پیشآگاه یا شخصی که درباره او پیشگویی صورت میگیرد و هم پیروانش تنها عقل و محاسبات دقیق عقلی و شرع و استنباطات دقیق شرعی را چراغ راه خود قرار دهند، نه آنکه فارغدلانه و بیتدبیرانه تقدیر را موجِّه یا مؤید انظار و اعمالشان تصور نمایند.
بر این اساس، به نظرم تلاش برای تایید یا تضعیف نهضت امام خمینی با استناد به پیشگویی مرحوم قاضی هر دو به یک اندازه عبث و حتی پرمخاطرهاند. فراتر از این، به گمانم اصل بحث درباره مشروعیت قیام ایشان و مقایسه آن با وضعیتِ فرضیِ عدم قیام، فاقد اولویت است. بجای آن باید به این امر واقع تن در دهیم که قیامی صورت گرفته و گونه ای از حکومت شیعی- یعنی حکومتی که زمام آن در دست شیعیان است- برپا شده است. باید این فرصت تاریخی را قدر دانست و با کوشیدن در اصلاحِ مبانی نظری و اقدامات عملیِ این حکومت از این نعمت و فرصت بینظیر تاریخی توشه ای برای اکنون و آینده تشیع برگرفت تا خدای ناکرده به نقمت و تهدید تاریخی تبدیل نگردد.
به گمانم سزاوار است که همه شیعیانِ متعهد به تشیع و مصلحت شیعی با هر گرایشِ نظری، اعم از متکلم، فقیه، فیلسوف، عارف و صوفی و شیخی و انجمنی و با هر مشی سیاسی، اعم از غرب گرا و شرق گرا و میانهگرا در این مهم یعنی اصلاح و تقویت حکومت شیعی که با استفاده از سرمایه تاریخی تشیع تاسیس شده یکدیگر را مدد رسانند تا بلکه اندکی از دین بسیار آن به تشیع ادا گردد. چرا که اگر جریانهای متعهد به تشیع از تقریب و اتحاد درون شیعی سرباز زنند و از ظرفیت خود برای حفظ، اصلاح و تقویت مبانی نظری و توسعه دستاوردهای عملی این حکومت شانه خالی کنند باید میدان را به امت گرایان یا روشنفکران (یا ائتلاف این دو) واگذار کنند: در فرض نخست باید منتظر باشیم که امتگرایان تفسیری سنی و خلافت گرایانه از ماهیت و اهداف این حکومت ارائه (می) دهند و کنه هنرمایی خود را در قالبِ حاکم کردن یک رئیس جمهور سنی بر مملکت شیعی به نمایش بگذارند؛ و در فرض دوم نباید در عجب شویم که روشنفکران رؤیای مدینه فاضله خود را با استناد به حقوق مساوی شهروندی از طریقِ تمهید و تسهیلِ حاکم کردن یک بهائی بر مقدرات کشور تعبیر نمایند.
در دوران غیبت ماییم و واقعیتهای تلخی از قبیل قلّت عددمان و کثرت دشمنان، سرسختی فتنه و امتحان و ناسازگاری روزگار، بی آنکه هیچ چکِ سفیدامضای الهی پیروزیِ دوران سازی را بر رقیبان داخلی و دشمنان خارجی وعده دهد یا حتی بقاء ما بر مسند قدرت را تضمین کند. در این روزگار عسرت، چه جایِ هزینه کردن سود و سرمایه اندکمان در تقابل با یکدیگر بیاییم، همانگونه که از تعالیم اهل البیت مستفاد میگردد، اولین اولویتمان خودمان باشیم و برافروختنِ چراغ خانهای باشد که همهمان در آن گردآمدهایم. عیان است که آباد کردن خانه دیگران به قیمتِ اختلاف خانوادگی، خانه و کاشانه شیعه را از پایبست ویران میکند.