گفتمان شیعی
گمان دارم که بحث گفتمان شیعی از هر بحث دیگری برای اکنون و آینده تشیع و جامعه شیعه حیاتیتر است؛ چرا که موتور محرک جامعه شیعه در هر دوره تاریخی، گفتمان غالبِ شیعه در آن دوره و اندرکنش آن گفتمان با گفتمان مغلوب بوده است...
از خدا پنهان نیست از شما چه پنهان در سفر اخیر اربعین به دوستان همسفر گفتم که علاقه ای به پیگیری بحث گفتمان شیعی ندارم و از آن زمان تا کنون عملا هم تلاش کردم که چنین کنم.
اما همچنان گمان دارم که این بحث از هر بحث دیگری برای اکنون و آینده تشیع و جامعه شیعه حیاتیتر است؛ چرا که موتور محرک جامعه شیعه در هر دوره تاریخی، گفتمان غالبِ شیعه در آن دوره و اندرکنش آن گفتمان با گفتمان مغلوب بوده است.
این تصور سادهسازانه که گفتمان شیعی از عهد امامان تا کنون یکی یا همسان بوده است با انجام یک تحقیق ساده تاریخی محو و نابود میشود. اما گاهی سیطره یک گفتمان آن چنان قوی میشود که حتی امکان تحقیق تاریخی و نیز ارزیابی درباره خودش را منتفی و ممتنع میکند. در این صورت گفتمان تمایل مییابد که خود را به سطح پارادایم ارتقا ببخشد. پارادایم بجای اکتفا به سطح سیاسی اجتماعی، بنیادهای فکری جامعه را هدف قرار میدهد و تلاش میکند که کل دانشهای دینی را برچیند و از نو بچیند.
مقصودم از همه بحثهایی که اینجا و آنجا مطرح میکردم عبارت بود از گشودن صفحه بحثِ تاریخی درباه گفتمان های شیعی و سیر تطور و حتی تحول و جایگزینی آنها و نیز بحث نقادانه درباره گفتمان کنونی و امکان سنجی تبدیل آن به بدیل احسن.
اگر امروزه میتوانیم مثلا در حوزه عقاید از تطور خداشناسی و پیامبر شناسی در امامیه بحث کنیم و نشان دهیم که تلقی ملاصدرا از خدا و پیامبر با تلقی مثلا شیخ مفید کاملا متفاوت است، باید بتوانیم از تحولات گفتمانی شیعه و تاثیرات پارادایمی آن نیز بحث کنیم: یک بحث علمی که میتواند نتایج عملی پرباری داشته باشد. ولی گویا بحث از گفتمانهای شیعی چه راجع به گفتمانهای ماضی، و چه راجع به گفتمان کنونی و نیز گفتمانهای محتمل آتی، برای جامعه شیعه چندان مطرح نیست و این جامعه با این پیشفرض پیش میرود که گفتمان کنونی، متن قرآن و سنت است و لذا غیرقابل جرح و تعدیل و جایگزینی است.
بنابراین گام اول، به درآمدن از این پیشفرض است. این گام را و گامهای بعدی را فرد خاصی برنمیدارد، بلکه گذر زمان میباید تا از طرفی دستاوردها و از طرف دیگر اشکالات منطوی در یک گفتمان آشکار گردد. در حقیقت برخی از ابعاد و آثار پنهان یک گفتمان تنها پس از انقضای آن روشن میگردد. با اینحال، نمیتوان به بهانه جبر تاریخ یا جبر اجتماعی، بحث نقادانه از هر گفتمان جاری را ممتنع دانست؛ به ویژه در زمان ما که بحثهای تاریخ اندیشه رونق گرفته و سطحی از خودآگاهی تاریخی را برای افکار عمومی به ارمغان آورده است. با اینحال درافکندن بحث نقادانه از گفتمانها کار یا وظیفه فرد خاصی نیست؛
این خود جامعه شیعه است که باید احساس نیاز کند و به سراغ اندیشه مورد نیازش برود و اندیشمند این عرصه را تربیت کند. بنابراین، پرداختن به گفتمان شیعی اولا باید مبتنی بر احساس نیاز خرد جمعی شیعه باشد و ثانیا از سوی فردی صورت بگیرد که موقعیت علمی و اجتماعی و احیانا سیاسی برجسته ای دارد. اما نه آن احساس جمعی پدید آمده و نه اگر پدید آید این کمترین دارای چنان جایگاهی است.