طاعتی که از آن شرّی رسد!
طبق آیات و روایات فراوان، بخشی از رفتارهای خداوند در قبال انسانها، واکنشی است به رفتار انسانها در قبال خداوند: اگر این مثبت باشد آن مثبت خواهد بود و اگر منفی باشد منفی. پس نباید با هر ناملایمی که در مسیر اطاعت پیش میآید دست از اطاعت شست؛ چون
شیخ صدوق در ثواب الاعمال حدیث جالبی را نقل میکند:
حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ قَالَ حَدَّثَنِی عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْهیثم بْنِ وَاقِدٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بَعَثَ نَبِیّاً إِلَی قَوْمٍ فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَیْهِ قُلْ لِقَوْمِکَ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِ قَرْیَةٍ وَ لَا أَهْلِ بَیْتٍ کَانُوا عَلَی طَاعَتِی فَأَصَابَهُمْ فِیهَا شَرٌّ فَانْقَلَبُوا عَمَّا أُحِبُّ إِلَی مَا أَکْرَهُ إِلَّا تَحَوَّلْتُ لَهُمْ عَمَّا یُحِبُّونَ إِلَی مَا یَکْرَهُونَ. (ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 302).
هیثم بن واقد از امام صادق علیه السلام نقل میکند: خداوند پیامبری را به سوی قومی برانگیخت و به او وحی کرد که به قومش چنین گوید: هرگاه به اهل آبادی یا به خاندانی که درکارِ اطاعت من بودند در اطاعتشان شرّی رسد و ایشان به همین دلیل از رفتاری که خوشایند من بود به رفتاری که ناخوشایند منست روی آورند، من نیز از خوشایندشان به ناخوشایندشان روی میآورم.
طبق آیات و روایات فراوان، بخشی از رفتارهای خداوند در قبال انسانها، واکنشی است به رفتار انسانها در قبال خداوند: اگر این مثبت باشد آن مثبت خواهد بود و اگر منفی باشد منفی. پس نباید با هر ناملایمی که در مسیر اطاعت پیش میآید دست از اطاعت شست؛ چون عواقب طاعتگریزی، سهمگینتر از آن شر و ناملایمی خواهد بود که میخواهیم با گریز از اطاعت از آن بگریزیم.
مشکل عمده در سند این روایت، هیثم بن واقد است که اطلاعات ما درباره وی اندک است و در کتب رجالی توثیق یا مدحی ندارد. گرچه ابن داود در رجال خود از کشی توثیقش را نقل کرده است، اما در اختیار معرفة الرجال کشی چنین توثیقی وجود ندارد. در هر حال، اندک احادیثی که هیثم در کتب اربعه و جز آن نقل کرده دارای مضامین جالبیاند که حاکی از بینش معنوی و نیز نکتهبینیِ حدیثیِ وی میباشد. در میان احادیث وی، حدیثی که کشی در ص 393 به شماره 741 نقل کرده است دارای بعد و ارزش تاریخی است و نشان میدهد محدثانی در میان رواتِ اهل تسنن وجود داشتند که به صورت جزمی روایات راویانِ سنی از امام صادق را میپذیرفتند، حتی اگر خود حضرت رو در روی ایشان آن روایتها را تکذیب میکرد.
از هیثم که بگذریم، مابقی روات این حدیث افراد قابل اعتمادیاند. بدین ترتیب، در کل میتوان حدیث فوق را دارای درجهای از اعتبار دانست. از آنجا که هیثم دارای کتابی بوده، احتمال دارد که منبع حدیث فوق کتابش باشد.
روشن است که این حدیث، یک حدیث فقهی نیست تا در مقام استنباط احکام شرعی مورد استناد قرار گیرد، لکن این بینش و معرفت کلان را به مومنان میبخشد که به صرف وجود شر و ضرر در یک اطاعت، از انجام آن دست نشویند، مگر آنکه در شریعت، پرهیز از آن ضرر همچون وظیفهای که بر آن اطاعت اولویت دارد تعریف شده باشد.
امداد توران
1399/2/5