یادداشت استاد سبحانی در کانال شخصی
شواهدی بر برنامه سیاسی و حکومتی امام حسین(ع)
به دنبال یادداشت قبلی برخی از دوستان پرسیده اند که دلائل شما چیست و برخی دیگر در مقام نقض برآمدهاند. در این نوشته به هر دو بخش پاسخ می دهم.
به دنبال یادداشت قبلی، برخی از دوستان پرسیده اند که دلائل شما برای این که حرکت سیدالشهداء(ع) در پی براندازی خلافت و گرفتن حکومت بود، چیست؟ و برخی دیگر در مقام نقض نظریه یادشده گفته اند که شیوه برخورد امام(ع) به گونه ای بود که با یک قیام سیاسی سازگار نبود. در این نوشته به هر دو بخش پاسخ می دهم تا روشن شود که بر اساس گزارشهای تاریخی، حذف این عنصر سیاسی از قیام عاشوراء چندان ساده نیست.
اما پیشاپیش یادآور شوم که این تحلیل به هیچ روی با وجود اسباب دیگر در قیام سیدالشهداء منافاتی ندارد. در یک یادداشت دیگر نشان می دهم که نهضت عاشوراء یک پدیده چندلایه است و سرّ پیچیدگی و ماندگاری اش هم در همین چندگونگی در برنامه و اهداف می باشد.
الف.شواهدی بر انگیزه سیاسی امام(ع)
1. شاهد نخست این است که امام حسین(ع) آشکارا دعوت کوفیان و بصریان را برای قیام و تصدی حکومت می پذیرد و حتی نمایندگانی برای گرفتن بیعت به سوی آنان گسیل می دارد.
2. شاهد دوم این است که امام در طول حرکت از مدینه تا هنگامی که خبر قتل مسلم و نکول اهل کوفه را می شنوند، همواره از تقابل با حکومت سخن می گویند و نشانهای از عقب نشینی از این مواضع وجود ندارد.
3. شاهد دیگر: برداشت مخاطبان امام نیز همین است که حضرت با پشتیبانی دعوت کوفیان، قصد تقابل با حکومت را دارد و از این رو کسانی چون عبدالله بن عباس و محمد بن حنفیه ایشان را از این راه باز میدارند و برخی دیگر با همین نیت به امام می پیوندند.
4. اما شاهد دیگر آن است که اگر امام قصد تقابل با حکومت نداشت، می توانست همچون امامان بعدی و نیز همچون معاهده صفین و صلح امام حسن، به مماشات با حکومت بپردازد و با یک بیعت ظاهری، فشار دشمن را خنثی و جان خویش و یاران را از این مهلکه برهاند.
ب. بررسی شواهد نقض:
کسانی که با این نظریه مخالف اند، به قرائنی تکیه می کنند که گویا با نیت پیکارگری امام منافات دارد. اما به گمان ما هیچ یک از این گزارشها با قصد قیام و تشکیل حکومت ناسازگار نیست:
1. گفته اند که اگر امام برای شورش علیه دستگاه می رفت، پس چرا خانواده خویش را با خود به همراه برد.
پاسخ: کسی که برای استقرار در کوفه می رود، بیگمان باید خانواده خویش را با خود ببرد تا در بین شیعیان از خطرات بعدی محفوظ بمانند؛ آیا میتوان انتظار داشت که امام با حکومت درگیر شود و خانواده خود را بیپناه در شهری که هیچ امانی برای آنها نیست، رها سازد؟!
2. گفته اند که امام بیوفائی کوفیان را می دانست و از سرنوشت کار آگاه بود، پس نمی توانست به امید پیروزی در این راه قدم گذاشته باشد.
پاسخ: بی وفائی کوفیان و سرانجام نافرجام حرکت سیدالشهداء(ع) یا مستند به تحلیل شرایط عادی است(که بزرگانی چون ابن عباس و ابن حنفیه هم یادآور می شدند) و یا مستند به اخبارهای پیشین و یا علم غیب خود حضرت بود؛ اما هیچ کدام از اینها وظیفه امام را در مقابل دعوت مکرر کوفیان(که از صلح امام حسن تا زمان مردن معاویه بارها برای پذیرش رهبری امام برای قیام اعلام آمادگی کرده بودند) کم نمیکرد و بر اساس شرایط عادی و ظاهری نیز حجت تمام بود و امام می بایست به دعوت کوفیان پاسخ مثبت دهد. عینا همین حالت برای رویآوری مسلمانان به امام علی(ع) رخ داد و با آن که حضرت می دانست که حکومت او به سرانجامی نمی رسد، ولی حکومت را پذیرفت و فرمود: لولا حضور الحاضر و قیام الحجة بوجود الناصر، و ما اخذالله علی العلماء ألایقارّوا علی کظة ظالم و لاسغب مظلوم لالقیت حبلها ...»
توجه کنید که در این امور، سیره امامان معصوم، رفتار برطبق شرایط طبیعی وقواعد عادی است، وگرنه با احتساب علم غیب و یا پیشآگاهی های امام، نظام مدیریت و ولایت اجتماعی باید به گونه دیگری رقم بخورد که برخلاف سنت الهی است.
3. گفته اند که شیوه رفتار امام(ع) همچون یک رهبر سیاسی نبود که از تاکتیک های نظامی و اصول پنهان کاری استفاده کند.
پاسخ: در مورد شیوه قیام و حرکت امام هم چندان استثنائی وجود ندارد. امام(ع) در آغاز حرکت، به صورت پنهانی از مدینه خارج می شوند و پنهانی به مکه می آیند و تنها زمانی که نامه علنی و درخواست رسمی از کوفه و بصره می رسد و امکان ماندن در مکه ندارند و به ناچار بایستی به کوفه بروند، از نیت خود آشکارا پرده برمیدارند. در اینجا ضروری بود که با اعلان سفر به سوی کوفه و بیان دلائل قیام خود، شروع به زمینه سازی و یارگیری کنند و برای گرفتن بیعت، سفیران خود را به کوفه و بصره روانه کنند. یادمان باشد که در این مرحله، دیگر همه چیز عریان و آشکار شده بود و دعوت شیعیان رواج یافته بود و چیزی از چشم حکومت پنهان نبود.
4. گفته اند چرا امام(ع) پس از شهادت مسلم، باز هم راه خود را به سمت کوفه ادامه دادند.پاسخ: این رفتار هم با منطق قیام ناسازگار نیست بلکه گزارشهای تاریخی نشان میدهد که تنها با حضور خود امام در کوفه بود که می شد به جمعیت پراکنده شیعیان سامان داد و وحشتی را که ابن زیاد ایجاد کرده بود، خنثی کرد، و به همین دلیل بود که عبیدالله همه تلاشاش را کرد تا راه را بر ورود امام به کوفه ببندد.
5. گفته اند که چرا امام(ع) به پیشنهاد طرماح عمل نکرد و به قبیله طی که او وعده 20 هزار سرباز به ایشان داد، نرفت.
پاسخ روشن است؛ زیرا اولا، معلوم نیست که سخن طرماح از نظر امام(ع) تا چه اندازه پشتوانه حقیقی داشت و اساسا رفتن به منطقه ای دورافتاده و بدور از دسترس شیعیان، با منطق نظامیگری چندان صواب نبود
ثانیا، افراد قبیله طی از امام(ع) دعوت رسمی نکرده بودند و هیچ تعهدی برای دفاع و همراهی با امام نداشتند، حال آن که شیعیان کوفه رسما آمادگی خود را اعلام و حجت را تمام کرده بودند و به ظاهر هنوز شرایط برای حضور امام در کوفه آماده بود.
6. گفته اند که اگر امام قصد قیام و پیروزی داشت، پس چرا گاه به مخاطبان خود از سرنوشت شهادت خویش و یارانش گزارش می داد.
پاسخ این است که این سخنان تنها در مواضع و زمانهای خاصی ابراز شده و عمومیت نداشت و در بقیه موارد، سیدالشهداء(ع) به گونه ای سخن می گفت که گویای یارگیری برای یک مبارزه سخت و لزوم نابودی دشمن بود.
البته در نوشته بعدی، خواهیم گفت که امام با پیشآگاهی از فرجام کار، همزمان سناریوی بعدی را برای نهضت خویش تدارک می دید و شیعیان خاص را برای اجرای آن آماده می ساخت.