جلسه 1
صوت جلسه
کتاب تجرید الإعتقاد
موضوع بحث، کتاب کشف المراد تألیف علامه حلی است که شرح کتاب تجرید الإعتقاد از خواجه نصیرالدین طوسی است. با تأکید میتوان ادعا نمود معروفترین کتاب کلامی شیعه، کتاب تجرید الإعتقاد است. هیچ کتابی در مورد هیچ کتابی در تاریخ شیعه به این اندازه شرح و تعلیقه و بحث وجود ندارد. یکی از محققین معاصر کتابی تألیف نموده به نام «کتابشناسی تجرید الإعتقاد» که توسط کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی به چاپ رسیده است. در کتاب مذکور، 231 اثر در شرح و تعلیقه بر کتاب تجرید الإعتقاد شناسایی شده که این تعداد، بخشی از آثاری است که در حول کتاب تجرید الإعتقاد خواجه نصیر طوسی نوشته شده است.
کتاب تجرید الإعتقاد، خلاصهترین کتاب کلامی شیعه است؛ اما بیشترین توجه را به خود جلب کرده. میزان توجه علما به این کتاب سبب شده است که بر اصل کتاب شرح و حاشیه بنویسند و بر شرحها نیز شرحی دیگر نوشته شود. حتی در برخی موارد تا چهار یا پنج مورد بر حاشیهها، حاشیهای دیگر نوشته شده است. علاوه بر علمای شیعه، علمای اهلسنت نیز به استقبال این کتاب آمدهاند و بخشهایی از این کتاب را مورد بحث قرار دادهاند. بخشهای توحید و نبوت را مورد بحث قرار دادهاند و مطالب آن را پذیرفتهاند؛ اما به قسمت امامت که رسیدهاند، مورد نقد جدّی قرار دادهاند. بر امامتپژوهان لازم است که این نقدها را بشناسند.
با توجه به اینکه دوره حاضر برای افراد متخصص مباحث امامت تدریس میشود، بخش امامت این کتاب در این دوره حذف و به آن پرداخته نمیشود. مطلبی که در این دوره به آن پرداخته میشود؛ تجرید الإعتقاد و شرح علامه حلی است.
قبل از ورود به بحث، مسائلی بهصورت مقدماتی بیان میشود:
مقدمه نخست: از قرائن و شواهد به دست میآید، کتاب تجرید الإعتقاد جزء کتابهایی است که در اواخر دوران زندگی خواجه نصیر تألیف شده است. عبارات این کتاب از وزانت علمی خواجه طوسی خبر میدهد. برخی از محققین معتقدند کتاب مذکور در سال 666 قمری نگاشته شده است. مرحوم خواجه متوفی 672 قمری است؛ بنابراین در 6 سال پایانی عمر مبارک این کتاب را نگاشتند.
ساختار کتاب تجرید الإعتقاد
مقدمه دوم: کتاب متشکل از 6 بخش (مقصد) است:
- مقصد اول به بحثهای هستیشناسی مربوط است. در این مقاصد مباحث وجود و عدم، وجود و ماهیت، وجوب و امکان و دیگر مسائلی که مربوط به وجود است، بحث شده است.
- مقصد دوم تجرید الإعتقاد، به جهانشناسی مربوط میشود. مرحوم خواجه از این مقصد به جوهر و عرض تعبیر فرموده است. مقصود از جوهر و عرض کل نظام جهانشناسی و به تعبیر قدما، طبیعیات است.
- از مقصد سوم تا مقصد ششم، پنج اصل اعتقادی است. مقصد سوم در توحید، مقصد چهارم در نبوت، مقصد پنجم در امامت و مقصد ششم در معاد است. توحید که مقصد سوم است، مشتمل بر سه بخش است: بحث مربوط به ذات؛ بحث مربوط به صفات؛ بحث مربوط به افعال. از قدیم تا اکنون مباحث مربوط به افعال الهی را اصطلاحاً «عدل الهی» مینامند. این که گفته میشود، اصول دین 5 مورد است: توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد؛ عدل در حقیقت از شئون توحید است. مرحوم خواجه مباحث عدل را در همان مقصد ثالث ذیل توحید بیان فرمودهاند و بهعنوان افعال الله بحث کردهاند. بنابراین توحید در این کتاب شامل عدل نیز میشود.
با توجه به اینکه مقصد اول و دوم به مسائل اعتقادی مربوط نیست، معمولاً این دو مقصد تدریس نمیشود؛ بنابراین در دوره حاضر، دو مقصد ابتدایی کتاب با توجه به اینکه مربوط به مسائل کلامی نیست (در کتابهای اعتقادی از آنها استفاده میشود ولی چون در کتابهای دیگر به آن پرداخته میشود در این دوره به آن پرداخته نمیشود) و همچنین مقصد پنجم که مربوط به امامت است تدریس نمیشود. چون این دوره برای دانشجویان رشته امامت تدریس میشود که در کتابهای دیگر بهتفصیل به موضوع امامت میپردازند. پس سه مقصد مربوط به توحید، نبوت و معاد در این دوره مورد توجه است.
شرحهای کتاب تجرید الإعتقاد
مقدمه سوم: شرحهای کتاب تجرید الإعتقاد.
سه شرح را میتوان بهعنوان مهمترین شروح این کتاب نام برد که با مطالعه این سه شرح تقریباً عصاره مطالبی که در کتابهای مختلف حول کتاب تجرید نوشته شده بهدست میآید.
- «کشف المراد» تألیف علامه حلی، نخستین شرحی است که در مورد این کتاب به رشته تحریر درآمده. این شرح معروف به «شرح قدیم» است.
- حدود دو قرن پس از علامه حلی، ملاعلی قوشچی معروف به فاضل قوشچی که از علمای اهلسنت و اشعری مذهب بود؛ شرحی انتقادی بر کتاب تجرید الإعتقاد نگاشته است. تعابیری که فاضل قوشچی از این کتاب دارد قابلتوجه است. شرح فاضل قوشچی به «شرح تجرید الإعتقاد» و «شرح جدید» معروف است. در شرح علامه حلی (کشف المراد)، نظام آموزشی رعایت شده. علامه، اقوال، صورتمسئله، ادله و ترجیح میان اقوال را بیان میکنند. اما در شرح قوشچی چنین ترتیبی رعایت نشده است. وی قسمتهای مهم تجرید الإعتقاد را که دارای پیچیدگی یا ابهاماتی است را توضیح داده و بخشهایی که به نظرش دارای ایراد و اشکال است را نقد کرده است.
- دیگر شرحی که در این زمینه نگاشته شده است، شرح مرحوم ملا عبدالرزاق لاهیجی معروف به فیاض در قرن 11 است.
یکی از ویژگیهای دو شرح قوشچی و لاهیجی آن است که ناظر به شرحهای قبلی نگاشته شده است. مرحوم علامه حلی اولین شرح را بر کتاب تجرید نگاشته است. اقوال گذشتگان و استاد خویش (خواجه طوسی) را بیان میکند و گاهی خود نظر میدهد. اما تا زمان قوشچی و لاهیجی در مورد تجرید الإعتقاد شروح متعددی نگاشته شده است. طبیعتاً این دو عالم با توجه به سخنانی که علمای قبل بیان نمودهاند، کتاب خویش را نوشتهاند و اگر کسی این دو شرح را ببیند، از عصاره حرفهایی که درباره تجرید الإعتقاد نوشته شده مطلع میشود؛ بنابراین کتاب تجرید از دو زاویه مورد شرح قرار گرفته است. قوشچی یک سنی اشعری و لاهیجی یک شیعه متکلم و فیلسوف است. زاویه سوم، خود علامه حلی است که خودش یک متکلم کاملاً خالص شیعی است. با توجه به جامعیت خود تجرید میتوان ادعا نمود که حدود 4 قرن کلام شیعه در همین سه شرح درج شده. متن تجرید الإعتقاد و این سه شرح که یکی مربوط به اوایل قرن 8 و دیگری مربوط به قرن 9 و دیگری مربوط به قرن 11 است، تقریباً حدود 4 قرن را پوشش میدهند. به عبارت دیگر، اگر کسی میخواهد مذاق کلامی شیعی و همچنین نگاه اهلسنت به کلام شیعه را به دست بیاورد، میتواند با این کتب تحصیل کند.
ادوار کلام شیعه امامیه
اساساً کلام شیعه از زمان خواجه طوسی تا زمانی که به لاهیجی رسیده است چه ویژگیهایی داشته؟ مختصات آن چه بوده؟ همچنین کلام شیعه قبل و بعد از این دوره تاریخی چه وضعیتی داشته است. درک این نکته، در فهم عبارات و مطالبی که امروز با آن درگیر هستیم بسیار مهم است.
یکی از اشکالاتی که مطرح میشود، آن است که چرا در بحثی مانند کلام که نوآمدیهای بسیاری در آن هست، باید کتاب کشف المراد که کتابی قدیمی است خوانده شود؟ هرچند کتاب کشف المراد مربوط به قرون گذشته کلامی شیعه است، اما مربوط به دورهای است که اهمیت بهسزایی دارد. دورهای است که پس از یک دوره خاص در کلام امامیه آمده و پس از آن اتفاقات جدیدی رخ داده است.
مقدمه چهارم: ادوار کلام شیعه امامیه
برای روشن شدن این نکته لازم است، توضیحی تاریخی ارائه گردد:
کلام شیعه تقریباً 4 مقطع تاریخی را طی کرده است. میتوان در این رابطه به مقاله «کلام امامیه ریشهها و رویشها» مراجعه نمود. در این مقاله به این بحث پرداخته شده است که اجمال آن را عرض میکنم: کلام امامیه در طول 12 قرن 4 دوره را پشت سر گذاشته است:
دوره نخست: دوره حضور
دوره نخست، دوره حضور است. در این دوره اصحاب ائمه در کنار ائمه حضور دارند و به هدایت و ارشاد ائمه مباحث کلامی را دنبال میکنند. عدهای به نوشتن رساله و عدهای به تبویب روایات و برخی به مناظره میپردازند. برای نمونه میتوان به رجال نجاشی و یا فهرست شیخ طوسی مراجعه کرد. هشام بن حکم دارای رساله بود. در این دوران با دو جریان اصلی کلامی در میان اصحاب مواجه هستیم:
- گروه اول، محدثانی هستند که فعالیتهای کلامی دارند (محدثان متکلم)؛ ابان بن تغلب، محمد بن مسلم، جابر بن یزید جعفی، عبدالله بن ابییعفور، ابن ابیعمیر از این گروهاند. این بزرگواران، محدث هستند و کار اصلی آنها اخذ روایات اهلبیت و انجام کار فقهی و استنباطی و عرضه آنها است. اما کار کلامی میکنند و به وجود دقایق و ظرائف در کلمات ائمه و استنباط آن هم توجه دارند.
- گروه دوم، متکلمین هستند (متکلمان محدث)؛ این افراد نیز جزء راویان محسوب میشوند، اما در شغل علمی خود بر مباحث علمی، تحلیلی و مناظره و... متمرکز بودهاند. هشام بن حکم، مؤمن الطاق و یونس بن عبدالرحمن از این گروه بهشمار میروند.
این دو گروه با یکدیگر اختلافاتی نیز دارند. برای نمونه محدثان خدمت ائمه حاضر میشدند و درباره متکلمان استفتا میکنند. در مقابل، متکلمان سخنان محدثان را نقد میکنند. ائمه علیهمالسلام نیز در مورد هر دو گروه داوری کردهاند. گاهی اوقات متکلمان را نکوهش کردهاند و گاهی از آنها برای مناظره با مخالفان دعوت نمودهاند. در مورد محدثان نیز چنین مسائلی را میتوان مشاهده کرد. گاهی حضرات معصومین، روایت صرف را نکوهش نمودهاند و به درایت امر کردهاند و گاهی از آنان تمجید کردهاند.
دوره دوم: از زمان عصر غیبت تا قبل از زمان خواجه طوسی
با پایان یافتن عصر حضور، این دو جریان در تفکر کلام شیعه باقی میماند. پایگاه اصلی جریان نخست (محدثان متکلم) میشود شهر قم. مرحوم احمد بن محمد برقی (صاحب کتاب محاسن)، محمد بن حسن صفار (صاحب کتاب بصائر الدرجات)، مرحوم علی بن ابراهیم قمی، کلینی، شیخ صدوق جزء این جریان هستند. این بزرگواران محدث-متکلم بهشمار میروند. قم به پایگاه محدث متکلمان تبدیل میشود و تمام میراث «حدیثی کلامی» شیعه از کوفه به قم منتقل میشود.
در نقطه مقابل، اندیشه کلامی شیعه در بغداد متمرکز میشود. کسانی همچون آل نوبخت، شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ طوسی بزرگان بغدادیان شیعهاند. در حقیقت بغدادیان شیعه، ادامه خط متکلمان محسوب میشوند.
منشأ اختلاف دو رویکرد مدرسه قم و مدرسه بغداد
نیاز به توضیح است که این دو گروه در اصول روش علمی اشتراک و در فروع اختلاف دارند. برخی میگویند محدثان عقل و استدلال را نمیپذیرند. آنها تنها به روایات توجه دارند؛ اما متکلمان، با توجه به اصول ثابت شده عقلی به استدلال میپردازند. این مطلب صحیح نیست. محدثان شیعه منکر عقل و استدلال نیستند.
برای نمونه مرحوم کلینی کتاب کافی را با روایات عقل و جهل شروع میکند و روایات متعددی را در حجیت عقل نقل میفرماید. در آخر مقدمه کتاب کافی، میفرماید: سبب تألیف این کتاب، نامهای است که برخی از برادران به من نوشتند که عصر حاضر، عصر شبهات است و معارف و علوم حقیقی آل محمد صلی الله علیه و آله در حال تعطیلی است. برخی به بهانه عقل و عقل ورزی؛ ما را از علوم حقیقی باز میدارند. راه چیست؟ شما کتابی تألیف نمایید که ما را فضای حیرت خارج نماید. در پایان مقدمه این کتاب، مرحوم کلینی مینویسد: من این کتاب را با کتاب العقل شروع کردم چون عقل، آن سنگ و محور اساسی آسیاب معرفت است و هر کاری که بخواهیم انجام دهیم باید بر اساس عقل باشد.
مرحوم کلینی در کتاب العقل و الجهل تصریح میکند که حجت نهایی عقل است و با نبود عقل چیزی پذیرفته نیست. ایشان نیز به این سخن عمل کرده است؛ زیرا کتاب التوحید را با باب «حدوث العالم و اثبات المحدث» شروع میکند. همچنین اولین باب کتاب الحجة، «الاضطرار الی الحجة» است که بحثی عقلی بهشمار میآید و تمام روایات این باب، روایات و مناظرات عقلی ائمه در اثبات توحید و حجت و امام است. در کتب مرحوم صدوق نیز شاهد مناظرات و مباحث عقلی سنگین هستیم. بنابراین آنگونه نیست که محدثان به عقل بیتوجه باشند.
از طرف دیگر اینگونه نیست که متکلمان شیعه -مانند معتزله- آیات و روایت را کنار گذاشته و تنها به عقل توجه کرده باشند. معتزلیها، عقل را حجت میدانستند و میگفتند در بحثهای اعتقادی نیازی به آیات و روایات نداریم و آیات و روایات را فقط برای احکام مناسب میدیدند. متکلمان شیعه، آیات و روایات را کنار نگذاشته بودند. شیخ مفید در اوائل المقالات دائم به اخبار اهلبیت علیهمالسلام استناد میکند.
بنابراین منشأ اختلاف آنگونه نیست که برخی ادعا کردهاند. زیرا نه محدثان به عقل بیتوجه بودهاند و نه متکلمان به آیات و روایات استناد نمیکردند. محدثان معتقدند عقل حجت نهایی است؛ اما چون قرآن و روایات اهلبیت معارف عمیق عقلی دارد و با بهترین بیان، این معارف عقلی را مطرح نموده، ما از بیان بیرونی و جدای از کتاب و سنت بینیازیم. محدث، قائل به استدلال است و وقتی به روایات مراجعه میکند میبیند که امام صادق علیهالسلام در مقابل مخالفین مثل صابئین و دهریه به استدلالات عقلی پرداختهاند. آنها معتقدند زمانی که بیان عقلی در روایات و قرآن وجود دارد، نیازی به بیان بیرون از کتاب و سنت نیست.
مرحوم کلینی و صدوق به روایات توجه میکنند، تعارضات و تفاوتهای موجود میان روایات را در نظر میگیرند و با عقل به استنباط و اجتهاد میپردازند؛ اما در نهایت زمانی که میخواهند معارف را بیان کنند، بهترین بیان را بیان امام صادق میدانند. آنها میگویند زمانی که این بیان در باب توحید، صفات، جبر و اختیار و معاد در کلمات ائمه وجود دارد، به بیانی بیرون از بیانات ائمه نیاز نیست. تنها در موقع ضرورت است که بیانات خارج از بیانات ائمه را مطرح میکنند.
در نقطه مقابل، متکلمان قائل بودند ما بیانات ائمه را داریم؛ اما حق تفسیر و تبیین آنها را هم داریم. برای تبیین آیات و روایات، باید از ادبیات آشنا استفاده شود. به همین جهت است که متکلمان بهراحتی از ادبیات مختلف استفاده میکنند. از جمله ادبیات علمی روز را میتوان در گفتار متکلمان مشاهده کرد. متکلمان میگویند چه اشکالی دارد که دیدگاههای رایج را در مورد جهانشناسی بیاموزیم و از آنها در تفسیر معارف استفاده کنیم؟ مثلاً ببینیم امروز در رابطه جوهر و عرض و ماهیت و وجود چه مطالبی مطرح است؛ آنها را دریافت و از آنها برای تبیین و تفسیر معارف دین استفاده کنیم.
از این جا، دو جریان و دو خط شکل میگیرد. خط محدثان و خط متکلمان. باید توجه داشت که محدثان شیعه را نباید اهل حدیث تلقی کرد. زیرا اهل حدیثِ اهلسنت، منکر عقل هستند؛ اما محدثان شیعه چنین اندیشهای ندارند. متکلمان شیعه نیز همچون متکلمان اهلسنت نیستند. به همین دلیل است که میان محدثان و متکلمان در شیعه اشتراکاتی وجود دارد. در این رابطه به مقاله مرحوم محمدرضا جعفری که در مجله تراثنا چاپ شده، مراجعه شود. در این مقاله توضیح داده شده است که میان محدثان و متکلمان شیعه چه اشتراکاتی وجود دارد.
بنابراین متکلمان معتقدند برای تبیین مباحث اعتقادی غیر از کتاب و سنت و منابع وحیانی، نیازمند ادبیات روز هستیم. از نظر آنان باید از این ادبیات برای اثبات وجود خدا و دیگر مسائل بهره گرفت. در مقابل محدثان معتقدند به چنین ادبیاتی نیاز نیست و از دریچه خود آیات و روایات میتوان از این مسائل بهره جست و تنها در ضرورت است که میتوان از ادبیاتهای غیر وحیانی استفاده کرد.
از آنجا که متکلمان شیعه معتقدند در بحثهای اعتقادی باید به علوم روز مراجعه کرد و دستاوردهای بشری را نیز بهحساب آورد، در هر دوره تاریخی، متکلم شیعه سراغ مباحث عقلی روز رفته و معارف را از طبیعیات و هستیشناسی اخذ میکند و در ادله به کار میبرد. به همین دلیل است که در هر دوره تاریخی، متکلمان دلیل جدید یا تقریر جدیدی ارائه میکنند. از همین رو همیشه در مقدمه یا در کنار کتابهای کلامی، یک کتاب درباره هستیشناسی یا جهانشناسی، وجود دارد.
یک دسته از مباحث، مباحث اعتقادی است مثل توحید و نبوت؛ اما دسته دیگر، مباحثی است که مربوط به امور عامه و پایه است. مقدمات علمی است. مثل مقصد اول و دوم تجرید الإعتقاد که در آن از وجود و ماهیت، جوهر و عرض بحث میشود در حالی که به اعتقاد مربوط نمیشود ولی مقدمه اعتقاد است و برای استدلال بر وجود خداوند یا حدوث عالم به این اطلاعات نیاز است. پس در بین متکلمان همواره دو دسته مباحث وجود دارد که مربوط به اعتقاد است: یک دسته مباحث مقدماتی و یک دسته مباحث اصلی.
در این دوره تاریخی که از بغداد و پس از عصر حضور شروع میشود -یعنی از شیخ مفید تا قبل از زمان خواجه طوسی- مباحث طبیعیات در علم روز به گونه خاصی است و تفسیر خاصی از آن دارند در این دوره، متکلمان قسمت مقدماتی که مطالب دقیق پایهای بود را، «لطیف الکلام» مینامیدند و گاهی بهجای این عبارت از عبارت «دقیق الکلام» استفاده میکردند. این قسمت مشتمل بر مباحث مقدماتی (هستیشناسی، جهانشناسی) بود و قسمت دوم که اصول اعتقادات بود، در این دوره با عبارت «جلیل الکلام» معرفی میشد. جلیل الکلام مشتمل بر مسائل اصلی کلامی بود.
همیشه در تاریخ در نزد متکلمان و نه محدثان، در کنار اصول عقائد یک دانش پایه قرار دارد که این دانش پایه از علوم زمان گرفته میشود. تا زمان خواجه طوسی، قسمت مقدماتی کلام شیعه امامیه با کلام معتزلی هماهنگ بود. معتزلیها و شیعیان یک دانش روز در باب طبیعیات داشتند و بر اساس آن دانش سخن گفته میشد. از زمان مرحوم خواجه طوسی، در کلام امامیه اتفاق مهمی پدید آمد. قسمت مقدماتی که تا پیش از خواجه بر اساس هستیشناسی و جهانشناسی مشترک با معتزله بود، تغییر یافت.
دوره سوم: از زمان خواجه طوسی تا قبل از ملاصدرا
خواجه طوسی، اولین فرد در میان شیعه است که دقیق الکلام گذشتگان را حذف میکند و به جای آن امور عامه فلسفی را جایگزین میکند. از زمان خواجه طوسی، مبادی کلامی در کلام امامیه از فلسفه مشاء گرفته میشود؛ چون علم فلسفی آن دوره، فلسفه مشاء بود. خواجه طوسی هرچند منتقد ابنسیناست، اما از رهروان او محسوب میشود. خواجه طوسی، برخلاف شیخ مفید و سید مرتضی که از ادبیات علمی معتزلی استفاده میکردند، دستگاه فلسفه مشاء را جایگزین نمود. از این رو کتاب تجرید الإعتقاد دارای دو قسمت است: مقصد اول و ثانی مباحث امور عامه فلسفی و از مقصد سوم به بعد مباحث جلیل الکلام آغاز میشود.
دوره سوم: از زمان ملاصدرا
این روند تا زمان ملاصدرا ادامه پیدا کرد. دوره چهارم، از زمانی است که حکمت متعالیه در تفکر شیعه بهوجود میآید. با ظهور حکمت متعالیه، گروهی از متکلمان مبادی کلامی حکمت متعالیه را جایگزین مبادی کلامی مشائی کردند. به همین دلیل است که در میان برخی از متکلمان مباحثی مثل وحدت تشکیکی، حرکت جوهری ظهور پیدا میکند.
دوره چهارم تقریباً از فیاض لاهیجی شروع میشود. البته فیاض هنوز به فلسفه مشاء توجه دارد؛ اما از فیاض لاهیجی که بگذریم، وارد زمان حاکمیت حکمت متعالیه میشویم. از فیلسوف-متکمان این دوره میتوان به خواجه سبزواری، ملا علی نوری و مدرس زنوزی اشاره کرد.
در دوره معاصر، تمام مسلکهای مذکور، طرفدارانی دارد. تعداد محدودی بر اساس لطیف الکلام میاندیشند. برخی معتقدند که به همین اندازه هم نباید از ادبیات دیگران استفاده نمود که به عصر حضور بازگشت دارند و معتقدند باید به کتاب و سنت مراجعه و از ادبیات آنها استفاده شود. گروهی دیگر طرفدار مبنای خواجه طوسی هستند و عدهای نیز معتقدند این مبنا را باید به دوران حکمت متعالیه تغییر داد.
اهمیت کتاب تجرید این است که در دوره سوم کلام امامیه نگاشته شده؛ بنابراین کتاب تجرید الإعتقاد، کتابی است کلامی که عمدتاً مبتنی است بر مبادی برگرفته از فلسفه مشاء.
تفاوت میان دوره سوم و چهارم
تفاوت میان دوره سوم و چهارم را میتوان اینگونه بیان کرد: افرادی همچون خواجه طوسی از ادبیات فلسفی استفاده میکنند؛ اما بر خلاف متکلمان دوره چهارم، لزوماً معتقدات فلسفی را نمیپذیرند. پذیرش ادبیات علمی روز، یک مسئله است و تن دادن و معتقد شدن به آن نظریات دینی، مسئلهای دیگر. برای نمونه، فردی در نقش متکلم ظاهر میشود. میخواهد در مورد انسان و مبدأ پیدایش انسان سخن بگوید. نمیتواند بدون آگاهی به زیستشناسی و کیهان در مجامع علمی سخن بگوید. متکلم زمانی که میخواهد از منشأ پیدایش انسان سخن بگوید، باید نظریه داروین، مسائل زیستشناسی و نظرات دیگران را بداند. آیا دانستن این موارد به معنای آن است که نتایج آن نیز پذیرفته تلقی شود؟ بدیهی است که چنین لزومی وجود ندارد. یک ملحد ممکن است از این دادهها استفاده کند و خداوند را انکار کند و متکلم ممکن است از این دادهها برای اثبات وجود خداوند استفاده کند.
خواجه طوسی، علامه حلی و شاگردان این مکتب قائلاند هرچند از ادبیات علمی فلسفی استفاده میکنیم و در مقدمه بحثمان میآوریم، اما اولاً از تمام ادبیات استفاده قرار نمیکنیم و آنچه را که از نظر عقلی باطل میدانیم کنار میگذاریم. ثانیاً چنانچه فلاسفه مبتنی بر امور به نتایجی دست یافتهاند که از نظر ما برخلاف عقل و وحی است، آن نتایج را نمیپذیریم. پذیرش مقدمات و ادبیات فلسفی چیزی است، پذیرش نتایجی که فیلسوفان از این مقدمات گرفتهاند چیز دیگری.
مرحوم خواجه در مقصد اول و ثانی نظریات ابنسینا را مطرح کرده است؛ اما زمانی که به مبدأ پیدایش عالم رسیده، بحث حدوث زمانی را مطرح میکند که خلاف نظر ابنسیناست. زیرا ابنسینا قائل است، حدوث زمانی وجود ندارد، بلکه تنها حدوث ذاتی وجود دارد. از نظر ابنسینا، بر اساس نظریه علیت، فعل خداوند ازلی و تابع حقتعالی است. اراده به معنای اراده آزاد در مورد خداوند بیمعنا بلکه محال است؛ اما خواجه طوسی، مبنای علیت را بیان میفرماید ولی در بحث اراده الهی معتقد است، اراده الهی نتیجه ذات نیست. حقیقتاً اراده آزاد وجود دارد. ابنسینا در باب معاد معتقد است طبق این مقدمات، معاد روحانی وجود دارد و معاد جسمانی قابل اثبات نیست. اما خواجه طوسی با توجه به دیگر مبادی عقلی، معاد جسمانی را اثبات میکند. در مسائل مهمی که بین متکلمان و فیلسوفان اختلاف وجود دارد تقریباً در نود در صد از موارد خواجه طوسی نظر متکلمان را میپذیرد.
پس اگر متکلم شیعه در دورههای مختلف تاریخی روزی از مبادی معتزلی، روز دیگر از مبادی فلسفی و دیگر روز از مبادی حکمت متعالیه استفاده میکند، به اقتضای علم کلام است. اینکه متکلم، نتایجی را که فیلسوف از مقدمات احراز نموده بپذیرد و لوازمی را که بر این مقدمات بار کرده ملتزم شود، بحثی کلامی است. برخی از متکلمان، نظرات فلاسفه را میپذیرند و عدهای این نظرات را نمیپذیرند.
نکته مهم بحث این است که خواجه طوسی در کتب کلامیشان، ابن میثم بحرانی، علامه حلی، فخرالمحققین، شهید اول، فاضل مقداد و... هرچند از ادبیات فلسفی هم استفاده میکنند و اصطلاحات فلاسفه را بهکار میبرند، اما در بحثهای اعتقادی، مانند شیخ مفید و سید مرتضی مانند متکلمان امامیه میاندیشند. به همین دلیل است که در هر مسئلهای که امر دائر مدار نظر متکلمان امامیه و نظریه فیلسوفان است، خواجه طوسی نظر متکلمان را ترجیح و تقویت میکند و نظرات فلاسفه را یا بهصراحت و یا بهاشاره رد میکند.
پس تفاوت دوره سوم و چهارم در این میشود که در دوره سوم ادبیات فلسفی است، اما اعتقادات کلامی است و در دوره چهارم فیلسوف متکلمانی که نام بردیم، هم ادبیات و هم اعتقاداتشان فلسفی است و لوازم فلسفی را میپذیرند و مباحث اعتقادی را طوری توضیح میدهند که با مبانی فلسفی منافاتی نداشته باشد. این گروه از این باب متکلماند که شخصیتهای شیعی هستند که به دنبال تبیین و دفاع از اعتقادات دینیاند.
برای اینکه ببینیم چرا متکلم باید لطیف الکلام یا امور عامه داشته باشد، باید وظایف متکلم را بشماریم: ابتدا، هر بحث اعتقادی از دیدگاه متکلم باید تبیین، سپس اثبات شود و در مقابل شبهاتی که بر آن وارد میشود، دفاع گردد. مثلاً معنای خلق و خالق بودن تبیین شود در مرحله بعد باید خالق بودن خداوند اثبات شود؛ بعد باید در برابر شبهات دفاع گردد. متکم باید گزارههای اعتقادی دینی را بهروشنی تبیین کند، با ادله مناسب و نه فقط عقلی (گاهی دلیل عقلی گاهی دلیل تجربی گاهی دلیل تاریخی گاهی دلیل وحیانی) آن را اثبات کند و در مقابل شبهاتی که بر آن وارد میشود دفاع کند. حال برای تبیین کردن نیازمند ادبیاتی است که دیگران بفهمند و نیز برای اثبات کردن نیازمند دلیل معقولی است که دیگران بپذیرند و دلیل معقول را باید از علوم و یافتههای بشر کمک بگیرد و دلیلی بیاورد که مشترک بین متکلم و مخالفینش باشد. در دفاع هم نیازمند ادبیات بیرونی مشترک هستیم.
بنابراین چون متکلم در گزارههای اعتقادی دینی خودش را عهدهدار تبیین، اثبات و دفاع میداند و هر سه اینها در نظر او بدون یک ادبیات بیرونی ممکن نیست، پس کلام همیشه یک ضمیمه دارد. اما محدثان خود را نیازمند ادبیات بیرونی نمیبینند و تنها در مقام دفاع و پاسخ به شبهه از ادبیات بیرونی استفاده میکنند، صدوق و مجلسی هم استفاده میکنند. پس ادبیات غالب کتاب کشف المراد امور عامه فلسفه مشاء است اما نتایجی که خواجه میگیرد نتایج متکلمان است.
متن درس برگرفته از سایت درسگفتار است و توسط سایت کلام امامیه ویرایش و اصلاح شده است.